ایستادگی زرتشتیان در کوران تاریخ

فرید شولیزاده: زرتشتیان ایران در سده های گذشته در محیط بسیار نامساعد و زیر فشار و تحت ستم نامحدود و محرومیتهای زیاد زندگی کرده اند و شمار آنها پیوسته و بطور فاحش روز به روز تحلیل میرفته، ایشان بواسطه عشق دین پروری و ایران دوستی، با سختی ها و محنت های بسیار، فرهنگ و اندیشه مزدیسنی را حفظ نمودند. اما نامساعدتی روزگار روز بروز از شمار اندیشمندان قوم میکاسته است.

و تگرگ بر کشتزارهایمان بارید و گندم هایمان را کشت.
ما مستانه فریاد می زدیم:
زنده باد تگرگ.
مرگ بر گندم

سالها از حمله تازیان به ایران گذشت و نظام فاشیستی مولی و موالی که ره آورد امویان بود رنگ باخت،عباسیان به مدد دست توانمند ابومسلم خراسانی به قدرت رسیدند اما خنجر خیانت و ناجوانمردی عباسیان پهلوی دلیر مرد خراسانی ابومسلم را هم شکافت.

پس از اعمال هارون الرشید نسبت به ایرانیان و قتل عام آنان که حاکی از عداوت و کینه شدید او نسبت به ایرانیان بوده ، بار دیگر زرتشتیان و ایرانیان اصیل در زمان مامون ( آغاز سده سوم هجری تا سی سال پس از آن)این فصت را پیدا کردن تا فرهنگ ایران را در میان تودههای مردم زنده کنند و مامون زیاد با آن مخالفت نکرد ولی پس از مامون کم کم مسلمانان و دستگاه خلافت متوجه عمق این جنبش شدند و مشاهده کردند که در مدت کوتاهی کتابهای زیادی از دین بهی و تاریخ ایران تهیه گردیده است و چون منطقی با آن نمی توانستند مبارزه کنند با کشتار و قهر مبازره را آغاز کردند . بهدینان ایرانی را تعقیب کردند و به قتل رساندند و آثار آنان را مهندم گرداندند . که نمونه ای کوچک از آن، قتل عام زنان و کودکان زرتشتی کازرون و حدود بی شاپور در سده پنجم هجری به فتوی شیخ ابواسحق کازرونی بوده است، که یکی از کشتارهای هولناک(هالوکاست ایرانی) زمان نام گرفت .

 شیخ فرید الدین عطار نیشابوری در کتاب تذکرت الاولیانقل میکند: زمانی اکثریت مردمان کازرون، بیشاپور، و حدود فارس و کرمان زرتشتی بودند،تا زمان شیخ ابواسحق کازرونی(426_352 ه ق)که از پور شهریار بن زادان بن فرخ بن خورشید بود. در زمان شیخ ابو اسحق کازرونی، اکثریت شهر کازرون زرتشتی بودند و حکمران شهر نیز زرتشتی بوده خورشید نام داشت.شیخ ابو اسحق که پسر شهریار تازه مسلمان بود، از فرط تعصب از جوی خانه(آب انبار) حکمران آب نیاشامیدی و بر منبر میگفت:امروز در کازرون بیشتر گبرند و مسلمان اندکند چنانکه ایشان را میتوان شمرد اما زود باشد که بیشتر مسلمان باشند و گبر اندک شود…

محمود بن عثمان صاحب فردوس المرشدید فی اسرار الصمدید مورخ سال (728ه ق) نیز در همین مورد گوید: اهل کازرون بیشتر گبران(زرتشتیان)، آتش پرستان! و گمراهان بودند و بواسطه قدوم مبارک و برکات انفاس شریف شیخ ابو اسحق همه از گمراهی خلاص شدند…؟؟!

نقل است که به فتوای شیخ ابو اسحق کازرونی،در یک روز، از طلوع تا غروب خورشید بیش از 30 هزار زرتشتی از طفل شیرخوار گرفته تا پیران رنجور قتا عام شدند…

در روزگار عباسیان نهضت بسیار شگفتی در زنده کردن اندیشه مزدیسنی بر پا گشته بود . در این روند بزرگ، موبدی بلند همت و دانشمندی زرتشتی به نام  آذرفرنبغ فرخزادان  که در روزگار مامون می زیسته به گرد آوری و تهیه و تدوین کتاب بزرگ دینکرد(درس نامه دین مزدائی) پرداخت و کمر همت به دوباره زنده کردن مزدیسنا بست . در کتاب سوم دینکرد فصل 420 بند چهارم آمده است آذر فرنبغ نخستین کسی است که به گردآوری و تدوین و تالیف مجلدات دینکرد پرداخت . وی تبارش به آذرپادمهراسپندان میرسیده است . ولی روزگار بار دگر تغییر میکند و زرتشتیان مورد آزار و اذیت قرار میگیرند و متعصبان عرب علاوه بر تعرضاتی که به جان و مال آنان میکنند بار دگرکتابهای دینی ایرانیان را از بین برده میشود . که این موارد در بخشهای واپسین کتاب سوم دینکرد به روشنی آمده است . در همان سالها نهضت جاودانه خرمدینان ( سرخ جامگان ) جان گرفت و 22 سال دست اهریمنان تازی را از ایران کوتاه کرد،اما در نهایت تمام سرداران و زن و فرزندان بابک در این راه کشته شدند و خودش به دست ضحاکان تازی تکه تکه شد . در همان زمان مازیار شاهزاده ساسانی که دودمان و تاریخ کشورش توسط اعراب نابود شده بود دست به قیامی برای مقابله با اعراب زد و حکوتی را برای خود در شمال ایران تشکیل داد ولی در نهایت به دست تازیان کشته شد . نهضت های دیگری مانند ابومسلم که هشت سال به طول انجامید،بیداری یعقوب لیث میرفت که طومار تازیان را برای همیشه در هم پیچد اما با مرگ زود هنگام او فرونشست و یا مبارزات سنباد که هفتاد روز بود و یا قیام استاذسیس که یکسال به طول انجامید یا مبارزات هاشم پسر حکیم که چهارده سال مبارزه کردند میتوان نام برد .

با به قدرت رسیدن صفویان و نفوذ علمای متعصب در دستگاه حکومتی صفویان و البته مزید بر علت شدن غشری نگری شاهان صفوی،محرومیت های زرتشتیان شدید تر گشت.هر چند بار مصائب آنها در دوران هرج و مرج کشور بیشتر میگردید، نفوسشان بتحلیل میرفت،بطوری که جمعیت چند میلیونی زرتشتیان در اپتدای دوران صفویه، در آغاز قرن هیجدهم میلادی و در زمان سلطنت محمد شاه قاجار(1215_1205 یزدگردی) به 32 هزار نفر کاهش پیدا کرد.به موازات این کاهش و نابودی جمعیت،فرهنگ و اندیشه مذهبی جامعه زرتشتیان نیز تنزل یافته و رو به نابودی میرفت،بطوری که در سال 1223 یزدگردی زمانی که روانشاد مانکجی صاحب پور لیمجی هاتریا بنمایندگی انجمن اکابر صاحبان پارسیان بمبئی برای تحقیق از چگونگی حالات زرتشتیان به آمد تعداد افرادی که قادر به درک و تفسیر گاتها و متون بایسته دینی و پهلوی بودند به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسید.

اوضاع زرتشتیان در زمان صفویان بمراتب بدتر شد،از  فشار و تعدی شدیدی که نسبت به آنها روا میشد چندین مورد را بر میشمریم:
نوشته اند تا زمان شاه عباس(جلوس 996 هـ ق ،فوت 1038هـ ق=1629م) در سراسر ایران آتشکده های بسیاری برپا بود و البرز و سرزمیهای فارس و خراسان از این آتشکده ها برخوردار بودند و همه جای ایران زرتشتیان می زیستند.عمال او(شاه عباس) بی فرمان و یا به فرمان او آتشکده ها را ویران کردند و زرتشتیان را ناچار کردند که یا از ایران بیرون بروند و یا از دین خود دست بردارند، که هزاران هزار تن از آنان به هند روی آوردند.همچنین گویند شاه عباس همانگونه که جلفا را به ارامنه و سکونت آنها اختصاص داد ،ده «حسین آباد» را هم که به «گبر آباد» مشهور شده برای سکونت زرتشتیان تعیین کرد.گبر آباد مکانی بود بین اصفهان و نجف آباد که بدستور شاه عباس زرتشتیان را دسته دسته از سراسر ایران بدانجا کوچ می دادندو شبانه بر آنها حمله برده و قتل عامشان میکردند.این منش پلید شاهان صفوی ادامه داشت تا در زمان شاه سلطان حسین صفوی به اوج خود رسید در این زمان جوانی بهدین و شجاع که از جفای صفویان بتنگ آمده بپا خواست،او  میدید که چگونه زیر فشار و ظلم صفویان ، زرتشتیان دسته دسته کشته شده یا از ایران مهاجرت می کنند.او و یارانش راه گیلان در پیش گرفتندو از آنجا به هرات رفته به سربازان محمود افغان پیوستند،وی بواسطه شجاعت و کاردانی،به سپه سالاری سپاه می رسد،جوانان بسیاری از زرتشتیان که از بیداد و ظلم صفویان بتگ آمده بودند نیز بمرور زمان به لشکر اضافه میشوند،سرجان ملکم،سپاه افغان را چهل هزار نفر و بعضی ها بیست هزار نفر عنوان کرده اند،جوان دلیر که حس انتقام و خلاصی همکیشان او را بر آن داشته بودتا ایران را، تصرف و از زیر یوغ ستم صفویه خارج کند،به کرمان حمله وآنجا را تسخیر کردسپس از طریق یزد به طرف اصفهان رفته و آنجا را نیز تصرف نمود وسپس بسمت شیراز که هنوز در دست صفویان بود حرکت کردو پس از فتح آنجا زخمی عمیق برداشت که منجر به فوت وی گردید.این ضایعه برای تمام مردم و سپاهیان بخصوص محمود افغان حزن انگیز و تاسف بار بود بطوری که یک هفته عزاداری برگزار گردید و سپس بدستور محمود افغان بر آرامگاه وی موبدان زرتشتی را حاضر کرده و با برپاداشتن آتش مقدس و خواندن زند و اوستا یاد وی را گرامی داشت…

اوضاع زرتشتیان این زمان از لا به لای یک نامه:
از متن نامه ای که در روز خور و ماه آبان 847 نوشته شده و از ایران به هند فرستاده شده بر می آید که زرتشتیان در آن دوران نیز به گواهی متن زیر به سختی میگزراندند:«….در روزگاری که گذشته است ،از کیومرث تا امروز هیچ روزگار سختتر و دشوارتر از این هزاره سرهیشم نبوده است و نه از دور ضحاک تازی و نه افراسیاب و نه تور جادو و نه اسکندر یونانی که دادار اورمزد می گوید که این کسان گران گناهترند و از این هزاره سر که اورمزد گفته است که سال 847 سال که گذشته است پیشترین روزگار بدتر نبوده است…» تاریخ نامه به حدود سالهای 884 هـ و 1480 م میرسد که زمان حکومت امرای آق قویونلو است که بدست صفویه منقرض شدند.در نامه دیگری هم که زرتشتیان یزد در20اَردیبهشت1019یزدگردی(برابر1650م=1061هـ) توسط مسافری به نام شهریار «صندل» به هند فرستاده شد:
«در سال 997 یزدگردی در زمان شاه جنت مقام شاه عباس ،آنقدر آزار و جفا و زیان به دستوران(موبدان بزرگ) ایران رسید که شرح آن به قلم و زبان بیان نمیتوان کرد.و کار به جایی رسید که دو نفر از مایان ضایع و کشته شدند و از جهت طلب کتابهای دینی چند و چند نسخه که از جاماسب نامه بود گرفتند و باز طلب جوی زیادتی میکردند و نبود.و این آزار ها و جفا ها به ما رسید.»
به قول یک جهانگرد اروپایی که در آن زمان در ایران بوده 21 جلد کتاب زرتشتیان تحویل خزانه شاهنشاه می شود. و طلب«جاماسب نامه» از این جهت بود که بر نادانستنیها آگاهی پیدا نماید(جاماسب وزیر خردمند گشتاسب شاه بوده که از روی ستارگان پیشگویی میکرده است شرح پیشگویی های وی در کتاب جاماسب نامه آمده است)

استاد بهروز در مورد ستم وارده به زرتشتیان در زمان شاه عباس مینویسد:«ترویج این افکار (اندیشه های حکمت مشرقی و پهلوی) در هند با آن که هزار سال از خاموشی آن می گذشت باعث تشویش شاه عباس گردید(بیداری فرهنگ و اندیشه آریائی و هویت خواهی ایرانیان را سد راه خود می دید) و او عده زیادی از صاحب دلان ایرانی و زرتشتیان را به عنوان بی دینی کشت و به روایتی در زمان شاه سلطان حسین صفوی 20 هزار نفر زرتشتی تنها در یک شب قتل عام شدند و لی این کشتار ها کمر مقاومت بقیه را نشکست و در دین و رسوم نیاکان خود استوار ماندند.»
از دیگر ستمهایی که تا آنروز و تا زمان ناصرالدین شاه قاجار بر زرتشتیان وارد بود ،دادن جزیه به دولت مردان بود و آنهم به حکم مسلمان نبودنشان که این مسئله در زمان ناصرالدین شاه توسط همت بزرگ مرد زرتشتی مانکجی که از پارسیان هند بود در هند حل شد و مقرر گردید که دیگر زرتشتیان جزیه ندهند.

روزگاری بوده در این سرزمین، که زرتشتیان حق نداشتند در روزهای بارانی از منزل خارج شوند،هنگام خرید حق نداشتند به اجناس دست بزنند،لباس نو در سطح جامعه حق نداشتند بپوشند،می بایست بر روی لباس خود نشانی را که مشخصه گبر بودن آنها بوده نسب کنند(مانند یهودیان در آلمان نازی)،به حمام عمومی حق نداشتند بروند،زرتشتیان از آب انبار عمومی حق برداشتن آب نداشتند(این در حالی بود که بیشتر آب انبار ها را خود زرتشتیان ساخته بودند).

کونت گوبینو،دانشمند فرانسوی که در سالهای 1855تا 1858 میلادی در ایران بود در سیاحت نامه خویش شرح حال زرتشتیان ایران را اینگونه بیان میکند:زرتشتیان ایران بوضع اسفناکی زندگی میکنند و علت آن محرومیت های کلی و فشار و ستمی است که از سوی مسلمانان بخصوص تازه مسلمانان بر آنها وارد می شود، این تازه مسلمانان که خود پیش از آن زرتشتی بودن و از نزدیکان همین زرتشتیان هستند و بیش از مسلمانان آنها را مورد ایذا و ظلم قرار میدهند، و براستی که جماعت زرتشتی ایران زیر این ظلم ها و فشار مالیات جزیه، به پرتگاه نیستی بسیار نزدیک شده است

Leave a comment

Filed under تاریخ, تاریخ زرتشتیان

Leave a comment