پژوهشی در سیمای تاریخی و مذهبی «اشوزرتشت»، آنگونه که از اوستا و نسک های پهلوی برمی تابد
«ارائه شده در ماهنامهی فروهر»
پژوهش و نگارش: فرید شولیزاده
«اشوزرتشت مهر اسپنتمان»،نامی سپند که هرگاه بر زبان جاری می شود،شور و رهیدگی سراسر وجود انسان را می گیرد و چنان می ماند که شراره آتشی در رگهای آدمی با بردن این نام افکنده می شود؛ شراره ای که زبانه می کشد و حقیقت را فریاد می زند.چه بسیار کسانی که در درازای تاریخ در عشق و شوریدگی این نام سپند سوختند و چه بسیار مردمان ستم کشیده ای که با تحمل هزاران رنج و سختی کوشیدند تا این نام سپند را زنده نگه دارند،تا آتش ورهرام را زنده نگه دارند،تا دین وَه مزدیسنی را زنده نگه دارند…
نخواهی که باشد دلت دردمند دل درد مندان برآور ز بند
ره نیک زرتشت آزاده گیر چو ایستاده ای دست افتاده گیر
سیمای آن پیامبر بزرگ همواره در هاله ای راز آمیز در پس پرده تاریخ ایران و جهان پنهان مانده است،فرزانه ای که از یک سو فرهنگ ودایی و اوستایی را فراز بخشید و از سوی دیگر،فرزانگان اشراقی یونانی در پیشگاهش شاگرد وار زانو زدند.شعاع اندیشه و شهود او حتی پس از خسران حکومت خسروان در سرزمین ایران فرزانگان فرهمندپژوهی چون فردوسی توسی،لسان الغیب حافظ شیرازی،جامی،مولانا،شهاب الدین سهروردی، صدرالدین شیرازی و بسیاری دیگر از اربابان کشف و شهود و مأنوسان با سر باطن و راز قلب را در بر گرفت و آموزه هایش به گونه ای بس شگفت انگیز در تند باد زمانه همچنان روشنی بخش اندیشمندان ماند.
آن نابغه بی همتا که بی شک باید وی را بنیانگزار اخلاق عملی،اصالت اختیار و فرزانش فرهمندی به شمار آورد.وی از دانش و بینش چنان ژرفی برخوردار بود که جهان شرق تا غرب همه جا او را حکیم خوانده اند.از فیثاغورث و افلاتون تا فلوطین و فرفریوس ستایشگر وی بودند.اما براستی او کیست؟ آیا همان انسان سخت کوشی است که نسک سپند گاهانیک[=سرودهای مینوی گاتها] به ما نشان می دهد؟ پیامبر بزرگی که با تحمل سختی ها و مرارتهای فراوان در راه بیدار کردن وجدان خفته ی مردمان جهان قدم بر می دارد، همان پولاد مردی که یک تنه با سیاهی جهل،دروغ و فریب به پیکار بر می خیزد و آتش اهورا آفریده خردگرائی و خداجویی را در اندیشه انسانها فروزان می کند.و یا آن ابر انسان دوست داشتنی و بشدت مورد ستایشی که در نسک متاخر مذهبی از آن سخن می رود و چهره ی ستوده شده یک مافوق انسان اسطوره ای به خود گرفته است؟
به همان میزان که از دوران زندگی آن وخشور دور می شویم،به همان میزان زندگی راستین او را هاله ای از اسطوره فرا می گیرد.هر چند در خلال این استوره های دلنشین حقیقت های فراوانی نهفته است.اما افسانه ها به تدریج برگرد زندگی نامه واقعی آن وخشور حلقه زدند و کم کم چهره ای اساطیری از زندگی آن پیامبر بزرگ پدید آوردند…
سیمای اشو زرتشت در نسک اوستا:
_«زرتشت پاک دیو ستیز… نیرومند ترین، دلیرترین،تخشاترین،چالاکترین و پیروزترین آفریدگار»(یسنای 9 بند 15و13)
_«که در جهان خواستار راستی شد»(یسنای 24 بند 5)
_«رد [راهبر] جهان استومند[مادی]»(آبان یشت بند89)
_«نگاهبان مردمان»(تیر یشت بند44)
_«نخستین کسی که نیک اندیشید،نیک سخن گفت،نیک رفتار کرد.نخستین آتوربان ،ارتشتار،برزیگر ستور پرور،نخستین کسی که بیاموخت و بیاموزاند.نخستین کسی که ستور(جانداران) را،اشه را،مانترای ورجاوند را و فرمانبرداری از آن را،شهریاری مینوی را،و همه نهاد های نیک مزدا آفریده را که از آن اشه است،برای خود پذیرفت و دریافت… نخستین کسی که از دیو روی گردانید و مردمان را بالانید.نخستین کسی که در جهان استومند«اشم وهو» را خواند،دیوان را نفرین کرد و خستو[معترف] شد که مزداپرست، زرتشتی،دیو ستیز و اهورائی کیش است.اوست نخستین کسی که در جهان استومند ،سخنی را که در دین اهورا به زیان دیوان است،برخواند.اوست پهلوان سراسر زندگی خوش و نخستین آموزگار سرزمین ها،به دستیاری او،همه مانترای ورجاوند که در سرود «اشم وهو»ست آشکار شد.اوست رد جهانی و مینوی گیتی.اوست ستایشگر اشه که بزرگترین و بهترین و نیکوترین نهاد است.اوست پیام آور دینی که بهترین همه دینهاست… نیک خواهترین،شکوهمندترین،فرهمندترین،برازنده ترین،ستودنی،به نیایش:سزاوارترین، بهترین شهریار آفریدگان،شایسته ترین آفریده ای که خشنودی وی خواسته شود…» (فروردین یشت بندهای 88تا91و152)
_«که دینی اندیشید،دینی سخن گفت و دینی رفتار کرد… پیش از او آشکارا دیوان در این زمین در گردش بودند.آشکارا کامروا می شدند،آشکارا زنان را از مردان می ربودند و زاری کنندگان را می آزردند.»(اشتاد یشت بندهای79و80)
_«زرتشت درویشان را پرستاری کرد… هرگز دیوها در گفتار زرتشت ستوده نشدند.» (گزیده های زاتسپرم بند31)
_«همانگونه که او رد برگزیده و آرمانی جهان <اهو> است،رد مینوی <رتو> و بنیادگزار کردارها و اندیشه های نیک زندگانی در راه مزداست.اهوراست که او را به نگاهبانی درویشان برگماشت.»(سرآغاز یسنا بند3)
_«دین مزداپرستی و داد[قانون] زرتشت از همه نهادهای نیک و عاشقانه[اشه نژاد] پزیرفتنی تر است.»(سروش یشت هادخت بند3)
_«فرهنگ فرهنگ ها که سرچشمه دانائی و گزینش(تشخیص) از آن است… معجزه معجزات،منزه از گمان،بی مانند…»(مینوی خرد بند2)
_«اندیشه اش فراختر از همه ی جهان بود.برتر از هر چیز گیتی،هوش داشت که بانیروی آن،همه چیز را باز می شناخت.یادی که با نیروی آن،همه چیز را در می یافت.خردی که می توانست با آن همه چیز را تشخیص دهد.جانی که از بسیاری چیزها پاسداری می کرد.فره کیانی و فره هیربدان و میل فراوان به پارسایی داشت.در دلاوری برتر بود و تنی زیبا و نیرومند داشت… پر ارج ترین و مقدس ترین و آگاه ترین.تن را از نشانه بد،آرزو و شهوت،آز و نیاز،خواب زیاد،خود خواهی و فریفتاری،کین ورزی و غیبت به دور می داشت. آفریدگار اورمزد را می شناخت.اندیشه نیک را پیراسته می کرد و از آنچه به او می رسید خرسند بود.از گذرا بودن مال گیتی آگاه بود و فرجام تن را خوب به یاد داشت و در هر زمان و به هر گونه ای در نیایش آفریدگار مهربان،کوشاتر بود.وظیفه خود را در داد و دهش به درویشان و ارزانیان (مستحقان) انجام می داد.»(اسطوره زندگی زرتشت،ص12،83،164)
اشو زرتشت در ادب پارسی،به سیمای پیر مغان در آمد کسی که بقول لسان الغیب حافظ شیرازی:«به تائید نظر حل معما می کرد» و می گفت که از مصاحب ناجنس احتزاز کنید.کسی که ستائیده شهاب الدین سهروردی بود و از سوی گزارشگر آثار سهروردی، یعنی قطب الدین شیرازی «حکیم فاضل و امام کامل» لقب گرفت.آن کسی که دقیقی توسی جان خود را فدایش کرد.
روانشاد دکتر محمد معین در کتاب «مزدیسنا و ادب پارسی» با اشاره به اینکه شالوده تصوف ایران در دوره اسلامی را سلطان العارفین بایزید بسطامی ریخته یادآور می شود که سروشان جد بسطامی زرتشتی بود.همچنین عارفانی چون منصور حلاج و شیخ ابوسعید کازرونی نیز در اپتدا زرتشتی بوده اند…
در لغت نامه علامه دهخدا از قول ناظم الاطبا در باره زرتشت آمده:«شیخ مقتول و فاضل شهاب الدین سهروردی و علامه شیرازی و علامه دوانی و میر صدرالدین و غیاث الدین منصور،او را نبی فاضل و حکیم کامل دانند».
سیمای اشو زرتشت در گاتهای پاک:
بهترین راه شناخت سیمای حقیقی و تاریخی اشو زرتشت این پیامبر بینشمند،سرودهای مینوی گاتها است.سروده هایی که مردمی ترین آموزه های جهان است.
زگفتار پیغمبر راستگوی دل از تیرگی ها بدین آب شوی
اشو زرتشت در این سرودها از اصالت اختیار و اخلاق عملی،والایی، راستی،درستی، پاکی،دوری از کژی و فریب، سخن می گوید.در این سرودها هیچگاه انسان را از پروردگار خود نمی ترساند،بلکه همه جا سخن از خدای بزرگ دانا٬پروردگار هستی بخش٬ اهورامزدا است.خدایی که باید با دیدی عاشقانه و شهودی بدو نگریست.
بیاموز آن را که آگاه نیست دلش را بدین بارگه راه نیست
پروردگار اهورامزدا نه قومی برگزیده دارد و نه زبان و سرزمین و خانه ای خاص،اشو زرتشت بما می آموزد او کوهی به نام کائنات را برای ذره ای به نام زمین ما نیافریده بلکه او جوهر وجود و حقیقت است.سرودهای گاتها به ما می آموزد که خداوند مبداء صدور و فیض،آغاز و پایان این نظام هدفمند اشایی است.اشو زرتشت او را برتر و پاک تر از آن می داند که درگیر مسائل فرومایه زندگی چند انسان گمراه شود.اشو زرتشت به ما می آموزد که او اهوراست و حقیقت راستی.
پیام اشو زرتشت در بُعد زندگی گیتی چیزی بجز آوای برادری و برابری و انسان مداری و آزادی نیست.او یک آموزگار ارزنده است که جز به آموزش مردم و رهنمود کردن آنها بسوی حقیقت بی پایان به چیز دیگری نمی اندیشید.او می کوشد تا اصالت اختیار و ماهیت اشا را به مردمان بیاموزاند و در این راه مرارت های بسیار می کشد اما در آرمان اهورایی خویش استوار است:
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش که تو خود دانی اگر عاقل و زیرک باشی
در سرودهای گاهانیک پیامبری را می بینیم که با تحمل دشواری های بسیار می کوشد تا بشریت را به راه راست رهبری نماید و راه جویان راستی را به شنیدن پیام بزرگش آشنا و دلبسته نماید و نشان دهد که پیروی راستی در نهایت به خوشبختی جاویدان و وصال پروردگار یکتا منتهی می شود.
در گاتها همه چیز جدی و واقعی است.روان آفرینش بطور شاعرانه در حال استغاثه است و اهورامزدا و امشاسپندان در حال سخن گفتن و گوش دادن و دیدن می یابیم.به استثنای مورد بالا که بطور استعاره ذکر شده همه چیز در گاتها عملی است.دشمنان پیامبر غولهای افسانه ای نیستند.هیچ مار و جن و اژدهائی مردم شهر و روستا را تهدید نمی کند و هیچ پهلوان افسانه ای از مردم پشتیبانی نمی کند،بجز الهام خرد و ندای شهودی وجدان که آن هم در وادی اندیشه ی نیک دست یافتنی است.
زدانش روان را توانگر کنید خرد را همان بر سر افسر کنید
خداوند هوش و زمان و مکان خرد پروراند همی با روان
هر آن مغز ک او را خرد روشنست ز دانش یکی بر تنش جوشنست
در گاتها سیمای پیامبر را می بینید که در حال کوشش و تحمل سختی است.در یشتها همین شخص را با توصیفی دل نشین اما بصورتی ستوده شده و اسطوره ای مشاهده می کند که ریشه در روحیه شاعرانه و لطیف نیاکان دارد.
با مطالعه گاتها به جرأت می توان گفت که اشو زرتشت این وخشور بزرگ، پیش از دیگر فرزانگان و دینورزان جهان به کنکاش و پژوهش در چیستی هستی،خود و ذات خداوندی و نیز ابعاد روحی آدمی و ایزدی پرداخته است.گاهی در درونش آنچنان کشاکشی در می گرفت که بی درنگ به درگاه اهورامزدا پناه می برد چونان«هات48بند2» و می کوشید تا سروش به درونش راه یابد«هات43بند12» و بدین سان پرسش و پاسخ اهورائی در می گرفت«یسنا24بند57».
در سراسر گاتها پرسشهای اشو زرتشت از ژرفای درونش می جوشد و موج می زند و گاهی هم یک بخش کامل مانند «هات 44» را در بر می گیرد.کلام و سیمای پیامبر در گاتها از چنان قدرت و صلابتی در شناخت و درک خداوند و اثر نزدیکی به پروردگار برخوردار است که فقط با تکرار سخنان آن وخشور و اندیشیدن چندباره و صدباره پیرامون آنها می توان به مغز سخن و مفهوم واقعی آنها دست یافت.رابطه ی اشو زرتشت با خداوند همه جا از لابلای سخنان گوهر بارش آشکار است.
در کلام او جاه و عظمت پروردگار یکتا پیوسته با عمیق ترین وجهی قابل احساس است و با آن یک نزدیک بی نظیر و قابل اعتماد به خداوند مشهود می باشد.روی سخن او با آنکه اغلب با انسانهاست ولی گفتگویش بیشتر به یک مونولوگی[سخن یکجانبه] مبدل می شود که طرف سخن خداوند جان و خرد است،به شکلی که تو گوئی دوست با دوست سخن می گوید.
در سراسر سرودهای گاتها مردی را می بینیم که با وجودی لبریز از عشق به پروردگار با کلامی شیوا و دلنشین در وصف سرمنشاء وجود و ذات نور بی پایان سخن می راند. سخنانی که برای همه جستجو گران حقیقت و راستی از هر تیره و گروه و قومی است.اشو زرتشت همه جا بر آدمیان ارج و ارزش می نهد و آنان را والا و با گوهر و منش میداند.روی سخن او همه جا با مردم جهان است.
اشو زرتشت اندیشه خود را در گاتها بر سه پایه و ستون استواری که از هیچ باد و بارانی هیچگاه گزند نخواهد یافت،بنیاد نهاده و از آن به هیچ روی دور نشده است.این سه سخن شکوهمند:«هومت»،«هوخت»،«هورشت» است.اگر همه نوشتار های دیگر را در سراسر جهان برسی نمائیم شدنی نیست که بتوان همانند یا در ارجمندی هم سنگ آنها را یافت.اشو زرتشت در گاتها،حرکت در راستای افزایندگی نیروگان سپنتامینو را برای نزدیکی به اهورامزدا بهترین راه می داند.او می گوید که تنها در پرتو راستی و فروغ درخشان درست کرداری است که می توان به خوشبختی و آرامش و شادی گیتی و مینو رسید.
آنچه از شخصیت اشو زرتشت در گاتها بخوبی عیان است،وجود مردی است که پیوسته از اهورامزدا می خواهد که به وی کمک کند تا به مردم دانائی ارزانی دارد،آدمیان را به راه راستی و درستی رهبری نماید و تخم مهربانی و پاکدلی و برادری را در میان آنان بپاشد و همگان را از هرگونه گزند و آسیبی به دور دارد.
یاری نامه:
1: خرده اوستا، موبد رشید شهمردان
2: یسنا ، ترجمه استاد ابراهیم پورداوود
3: یشتها ، ترجمه استاد ابراهیم پورداوود
4: گزیده های زاتسپرم، ترجمه دکتر محمد تقی راشد محصل
5: مینوی خرد ، ترجمه دکتر احمد تفضلی
6: گاتها ، ترجمه و تفسیر دستور فیروز آذرگشسب
7: اوستا، ترجمه دو جلدی، دکتر جلیل دوستخواه
8: ویسپرد، ترجمه استاد ابراهیم پورداوود
9: گاتها و یادداشت های آن، استاد ابراهیم پورداوود